نتایج جستجو برای عبارت :

کاشکی یه شاخه گل بودم.

راستی یادم رفت بگم خریدای اینترنتی ام رسید و تقریبا راضی بودم... لباسهای تو خونه ایم را واسه عید تنم کردم
چند روز قبل عید یکی از گلخانه داران، ۶۰ شاخه گل رز برامون اورد و سهم من ۱۲ شاخه گل بود و چقدر خوشحال بودم و به وجد آمدم از اینهمه گل رز و دلم میخواست همشو بزنم بغل و خودمو توی عطرشون و رنگشون خفه کنم
وزن میلگرد ۸ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۰ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۷٫۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۲ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۱۱ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۴ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۱۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۶ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۲۰ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۸ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۲۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۰ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۳۰ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۲ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۳۷ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۵ یک شاخ
وزن میلگرد ۸ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۰ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۷٫۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۲ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۱۱ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۴ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۱۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۶ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۲۰ کیلوگرم استوزن میلگرد ۱۸ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۲۵ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۰ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۳۰ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۲ یک شاخه ۱۲ متری به میزان ۳۷ کیلوگرم استوزن میلگرد ۲۵ یک شاخ
یک شاخه گل چه کارها که با یک زن نمیکند یک شاخه گل زورش خیلی زیاد است تمام زخم های زنها را خوب میکند تمام غصه هایش را پاک میکند عطر گل تمام وجودش را میگیرد خستگی هایش را میبرد یک شاخه گل آنقدر زورش زیاد است که تمام زن ها در مقابلش کم می آورند فقط گل را از دست چه کسی بگیرنداین مهم است
میلگرد 8 = شاخه 12 متری 6 کیلوگرممیلگرد 10 = شا خه 12 متری 7.8 کیلوگرممیلگرد 12 = شاخه 12 متری 11 کیلوگرممیلگرد 14 = شاخه 12 متری 15 کیلوگرممیلگرد 16 = شاخه 12 متری 20 کیلوگرممیلگرد 18 = شاخه 12 متری 25 کیلوگرممیلگرد 20 = شاخه 12 متری 30 کیلوگرممیلگرد 22 = شاخه 12 متری 37 کیلوگرممیلگرد 25 = شاخه 12 متری 47 کیلوگرممیلگرد 28 = شاخه 12 متری 58 کیلوگرممیلگرد 30 = شاخه 12 متری 66 کیلوگرممیلگرد 32 = شاخه 12 متری 75 کیلوگرممیلگرد 34 = شاخه 12 متری 85 کیلوگرممیلگرد 36 = شاخه 12 متری 95 کیلوگرممیلگرد 38
اون روز به خانوم الف گفتم که جمعه ولنتاینه.
یه آهی کشید و گفت: "هعیی، یکی هم نیست یه شاخه خرس برای ما بخره..."
کلی خندیدم. گفتم: "یه شاخه خرس دیگه چه صیغه‌ایه؟"
خودشم خندید: "بابا می‌خواستم بگم یه شاخه گل، دیدم خرس باحال‌تره، این‌جوری شد!"
دوشنبه یکی از بچه‌ها گفت: "برنامه‌ت برای ولنتاین چیه سولویگ؟" گفتم: "یه مجلس عزا داریم به یاری خدا، از ساعت چهار تا شیش. درمورد مکانش بعدا تصمیم می‌گیریم." (شوخی کردم. معلومه دیگه؟) 
قبل از خداحافظی به خانوم الف
ابوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم ، او شاخه
خشکى را گرفت و تکان داد همه برگهایش فرو ریخت . آنگاه به من گفت : نمى
پرسى چرا چنین کردم ؟
گفتم : چرا این کار را کردى ؟
در پاسخ گفت :یک وقت زیر درختى در محضر پیامبر (ص) نشسته بودم ، حضرت
شاخه خشک درخت را گرفت و تکان داد تمام برگهایش فرو ریخت . سپس فرمود:سلمان
! سۆ ال نکردى چرا این کار را انجام دادم ؟
گفتم : منظورتان از این کار چه بود؟
فرمود: وقتى که مسلمان وضویش را به خوبى گرفت ، سپس نما
تو خانواده همیشه بهم گفتن از این شاخه به اون شاخه نپر،چون من یک از شاخه پر قهار هستم.اما حرف هاشون فایده نداشت و در نهایت من الان کلی چیز بلدم که تو هیچ کدوم هم قوی نیستم:) اگه خانواده این قدر بهم حس گناه نمی داد از این همه شاخه عوض کردن،خیلی وقت بود که شادی بیشتری داشتم.حالا الان نمیخوام غر بزنم.اومدم یه ویدئو نشونتون بدم که کشف امروزم رو بفهمین:اگه هدف زندی شادی باشه،این دانشگاه رفتن و شغل پیدا کردن و درآمد تنها نیست که شادی برات میاره.بلکه د
آخ مهتاب!کاش یکی از آجرهای خانه‌ات بودم.یا یک مشت خاکِ باغچه‌ات.کاش دستگیره‌ی اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی.کاش چادرت بودم.نه کاش دستهایت بودم..کاش چشمهایت بودم .کاش دلت بودم نه..کاش ریه هایت بودم تا نفسهایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری.کاش من تو بودمکاش تو من بودیکاش ما یکی بودیمیک نفر دوتایی..!روی ماه خداوند را ببوسمصطفی مستور@khablog
 
یه جایی از کتاب کافکا در کرانهپسره به میس سائه کی میگه دوستش دارم ولی ترس از دست دادنش هر لحظه با منه.میس سائه کی میگه تاحالا به گنجشک های روی درخت نگاه کردی؟ هر بار که باد میاد میدان دید پرنده تغییر میکنه ولی پرنده چطور باهاش کنار میاد؟ پرنده مدام سرش رو بالا و پایین میبره تا با شاخه منطبق بشه..سرشت پرنده اینه بدون اینکه به کارش فکر کنه این عمل رو انجام میده. اما تو آدمی! بنظرت زندگی اینجوری خسته کننده نیست؟مدام سر تکان دادن روی شاخه ای که ت
دارم  هدف ها و داشته هام و خواسته هام رو با همدیگه همگام سازی میکنم! 
من که 5 سال شلخته زندگی کردم و پر از طمع و شاخه شاخه شدن بود زندگیم دیگه تموم کردم اون سبک زندگی رو و شکستم شاخه هارو و تنه ی اصلی این درخت رو نگه داشتم که رشد کنه و بره برسه به همه ی آرزو های بزرگی که دارم. 
اگر از همان ابتدا خداوند از خودمان می پرسید: می خواهید در دنیا چه چیزی باشید؟ فکر نکنم جواب من انسان بودن باشد! ترجیح می دادم کاکتوسی در دل شن های داغ باشم که با آمدن ابرها در دلم قند آب می شد که باران خواهد بارید و معشوقه ام را در آغوش خواهم کشید. اگه هم می خواستم سخت تر باشد، سنگی می شدم در میانه رود تا هم قدرت خویش را وقتی آب را به دو نیم تقسیم می کنم جلوه کند و هم عبور از رود را تسهیل ببخشم. اگر دنبال زیبایی هم بودم شاخه چناری می شدم تا بلبلی
قیمت تیرآهن ذوب آهن اصفهان در انبار اصفهان

تیرآهن 14
 شاخه ای
860000

تیرآهن 16
 شاخه ای
960000

تیرآهن 18
 شاخه ای
1120000

تیرآهن 20
 شاخه ای
1550000

تیرآهن 22
 شاخه ای
1700000

تیرآهن 24
 شاخه ای
1950000

تیرآهن 27
 شاخه ای
2100000

بارگیری محصولات فوق از اصفهان می باشد .
قیمت تیرآهن ذوب آهن در انبار تهران

تیرآهن 14
 شاخه ای
860000

تیرآهن 16
 شاخه ای
960000

تیرآهن 18
 شاخه ای
1120000

تیرآهن 20
 شاخه ای
1550000

تیرآهن 22
 شاخه ای
1700000

تیرآهن 24
 شاخه ای
1950000

تیرآهن 27
 شاخه ای
2150000

بارگیری
 
شاخه خارپوستان
شاخه خارپوستان یکی از شاخه‌های مهم جانوران بی‌مهره محسوب شده و در بردارنده 8000 گونه زنده و حدود 30000 گونه فسیل می‌باشد. این گروه از جانوران تماما دریازی بوده و در اعماق مختلف و آب و هوایی متفاوت به سر می‌برند. منشا خارپوستان به دوره کامبرین، یعنی حدودا 600 میلیون سال قبل برمی‌گردد. از این گروه از جانوران 6 رده باقی مانده باقی مانده است.
 
 
دانلود پی دی اف در ادامه مطلب
ادامه مطلب
فراموشت کرده امای نور دسته دستهکه بر هم می گذارمو تو را می سازم.ماه سیاه !که پیشانی داغت را برف شسته استاقیانوس عاشق !که در پی قویی کوچک روانه رود می شوی !از یادت برده امهم چون چاقویی در قلبهم چون رعدی تمام شدهدر خاکستر شاخه هایم .
 
"محمد شمس لنگرودی"
 
پ.ن:
خورشیدی سیاهکه میان شاخه ها می درخشد .نگاه تو را آزرده نمی کنداز شیشه ها دانه ای نور بچینبه این شاخه ها بیاویز .
 
"بیژن الهی"
تیتر چند صفحه پشت سر هم از مفاتیح جلد قرمز در شرح فضایل ماه شعبان، این بود: 
«درآویختگان به شاخه طوبی»
اما ما عجول‌ها، ما حاجتمندان کم طاقت، کم‌صبرهای گریان، باوضو و بی‌وضو، شب کنکور، صبح اعلام نتایج، وقت دل سپردن به کسی که نمی دانستیم دلش با ما هست یا نه، هنگامه دلشوره بی‌خبری، وقت اضطرار غربالگری چهارماهگی، شب بی سحری که عزیزی را باید می‌سپردیم به خاک، موقع استیصال دست و پنجه نرم کردن با دردهای ناشناخته، بی هیچ آداب و ترتیبی، می‌رفت
شبیه یک برگ خشک شده هستم در انتهای پاییز، ترکیبی از زرد و نارنجی و قرمز و قهوه‌ای... آخرین برگ مانده روی شاخه، با همه توانی که برایم نمانده انتهای شاخه را چسبیده‌ام که نیفتم. باد سردی می‌وزد، چشمانم را می‌بندم...
شبیه یک جوانه ترد و شکننده هستم در ابتدای بهار، ترکیبی از سبز طلایی و نور... اولین برگ جوانه زده روی شاخه، با ریشه‌ای محکم که این‌بار منتظر نسیم بهاری است تا گره‌هایش را بگشاید...
 
کتاب زیر شاخه زیتون: مجموعه ای از داستان های کوتاه از تاریخ با زبانی ساده
 
کتاب زیر شاخه زیتون : مرتضی دانشمند
بریده کتاب(۱):
سردار بزرگ پهندشت صفین به سپاه انبوه خود رسیدگی می کرد. ناگهان صداهای مبهم و درهمی به گوش رسید. کم کم بیشتر و بیشتر شد. حالا فرمانده بزرگ به وضوح می شنید که…
 
ادامه مطلب
منی که بار سفر بسته بودم از آغازنگاه خویش به در بسته بودم از آغازبرای سرخی صورت به روی هر انگشتحنای خون جگر بسته بودم از آغازمنم شبیه ولیعهد شاه مغلوبی که دل به مال پدر بسته بودم از آغازهنوز در عجبم که امیدوار چرابه هندوانه ی دربسته بودم از آغازبه دوستان خود آنقدر مطمئن بودمکه روی سینه سپر بسته بودم از آغازبه خاطر نپریدن ملامتم نکنیدکه من کبوتر پربسته بودم از آغازعجیب نیست که با مرگ زندگی کردمبه قتل عمر کمر بسته بودم از آغازاگر چه آخر این ق
امروز، دست خودم را گرفتم، رفتیم به یک کافه ی قشنگ، یک میز، زیر شاخه های درختی فوق العاده انتخاب کردم، نشستم و ساعت ها غرق خواندن کتاب شدم، امروز خودم را به یک روز خاص دعوت کردم، به یک روز متفاوت! روزی که در آن، خودم در کنار خودم، بخاطر خودم و برای خودم زندگی میکنم! امروز خودم را به بستنی مورد علاقه ام دعوت کردم، برای خودم شاخه گلی خریدم و آن را به دختر بچه ی زیبایی که لبخند شیرینی بر لب داشت هدیه دادم، امروز در کنار خودم خوشحال بودم و زندگی را ب
یه درخت خشک و بی بر میون کویر داغ
توی ته مونده ذهنش نقش پر رنگ یه باغ
شاخه سبز خیالش سر به آسمون کشید
بر رو دوشش همه پر شد ز اقاقی سفید
 
شاخه سبز خیالش سر به اسمون کشید
برودوشش همه پر شد ز اقاقی سفید 
زیر سایه خیالی کم کمَک چشماشو بست
دید دوتا کفتر چاهی روی شاخه هاش نشست
 
اولی گفت اگه بارون باز بباره توکویر
دیگه اما سررسیده عمر این درخت پیر
دومی گفت که قدیما یادمه کویر نبود
جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره
اون د
با هر قدر توان که داشته باشی شروع کنی،  قطعاً رشد می کنی و این توان تو زیاد میشه .. 
قصه شاخه هایی که ظاهراً خشکیده بودن، اما یه ذره تَری رو میشد از شاخه هاشون لمس کرد .. و بعد یه مدت همین شاخه ها سبز شدن .. مَثَل همین شروع به حرکته .. حرکت از مردگی به سمت حیات و زنده بودن
حرکت از ظلمات به نور
حرکت برای ایمان
 
به خاطر همینه که خدا نگفته زیاد قرآن بخونید 
چون توان هر کسی در سیر رشدش متفاوته
خدا توی کلامش در مُصحَف فرمودن:
فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِ
اگر به هر علتی برق با بدنه تماس پیدا کند فیوز بیرون می پرد، زیرا سیم ارت با مقاومت صفر تمامی جریان ورودی به خانه را به زمین منتقل می کند یعنی به یک باره جریان شدیدی از فیوز عبور کرده و فیوز بیرون می پرد.
بنابراین نول و ارت شباهت هایی دارند زیرا اگر فاز را مستقیم به نول وصل کنیم باز هم فیوز بیرون می پرد.
سیم ارت فقط برای محافظت بیشتر به کار می رود اما وجود آن الزامی نیست (در این زمینه بهتر است مقاله قبلی آلینداس در زمینه سیم ارت را مطالعه کنید)، در
چند روز پیش یکی از شعب اومد داخل انبار و درخت های انار رو که دید، بهم گفت پایین درخت ها رو که سبز شده همش رو بِکنید تا انارا بزرگ و آبدار بشن و بعد هم رفت داخل. منم که از این کارای باغداری و این چیزا سر در نمیارم ولی به حرفش فکر کردم تا امروز که رفتم و هرچی شاخه و برگ زائد بود رو چیدم. بعضی هاش از بس تُرد بود مثل برگ کاهو خِرچ پِرچ می کرد و راحت کنده می شد و دلم می سوخت، خود درخت هم انگار مقاومت می کرد و این مقاومتش رو با چند بار زخمی کردن دست من نشون
میخواهمتمثل رود که دریا رامثل ابر که رعد را، که برق رامثل شاخه که پرنده را، مثل پرنده که شاخه را
معنای بودنی، معنای جاودانگیهمیشگی و هر لحظه تازهتولد و مرگپیوند ناپیوستنیهاست لبخندتآن لحظه که شعله میکشد اشک در چشمانت
و بغض در گلویت
و آن لحظه که پسش میزنی
جان منست که بر لب می آید و بر نمی آید، از تنی که غوطه میخورد میان دریا
و نمیداند میماند یا میرود، و زندگی دیگری را ورای بودن و نبودن تجربه میکند
میخواهمت بیش از زندگی، ورای بودن و نبودن
اینه
کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم چو بر آنجا گذرت می افتاد به سرا پای تو لب می سودم کاش چون نای شبان می خواندم بنوای دل دیوانه تو خفته بر هودج مواج نسیم میگذشتم ز در خانه تو کاش چون پرتو خورشید بهار سحر از پنجره می تابیدم از پس پرده لرزان حریر رنگ چشمان ترا میدیدم کاش در بزم فروزنده تو خنده جام شرابی بودم کاش در نیمه شبی درد آلود سستی و مستی خوابی بودم کاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نواز
باسلام  و خداقوت
دو دقیقه وقت بزارید واین فرمایش پیامبر عزیز اسلام رو بخونید.
اعمال خیری که در روز اوّل ماه شعبان،سبب آویختن به درخت طوبی در بهشت می شود ✨رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:قسم به آن کس که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، هرکس در روز اول ماه شعبان به راهی از راه های خیر بشتابد، به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی در آویخته است و لذا آن شاخه او را به سوی بهشت می کشاند.
هرکس در این روز برای خدا نماز مستحبّی بخواند، به شاخه ای از طوبی در
سلام.
هوای صبح امروزِ تهران بی نهایت دلپذیر بود ، بارونی و با یه آسمون پاک. خیلی شیک و کارت پستالی :)
موقع برگشت از دانشگاه هم هوا به شدت بهاری شده بود ، یه ظهر دلپذیر آفتابی اما خنک :)
امروز رو برای خودم جشن گرفتم با خریدن ۲ شاخه مریم و یه شاخه رز
بازم میخوام از این جشنای ارزون برای خودم بگیرم.دلم کلی گلدون کوچیک و بزرگ می خواد
قصیده، غزل، دو بیتی، نو، سپید ...
گرد زخم های بی سنگرم حلقه زدند
تا با موجی از شوق و غم
شعله یادت را کوهی از آتش کنند
و هزار خاطره من دیروز را
زنده کنند و دود
...
قصیده، غزل، دو بیتی، نو، سپید ...
همچو شاخه جوان شکسته شده ام
من لانه عشق بودم و دگر هیچ ام
و برگ های امیدم قصد سفر دارند
و من مشتاق کبریت و خواب ابدی ام
بسم رب الرفیقسر نماز بودم. از معدود ثانیه هایی که به زور با خدای خودم خلوت میکنم. رکعت دوم، بین قنوت و رکوع، انگار که زورِ دست هایِ نسیان نرسیده باشه، یاد تو از لابلای خاطرات خاک خورده خودش رو کشید بیرون! وقتی به خودم اومدم سلام آخر نماز بودم...+با وجود همه کم لطفی ها، ممنونم از نسیان!پ.ن
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دست‌های خویش و دامان توام آمد به یاد
سهیل محمودی
بزرگ‌نمایی،نه اون تعریفی که شما ازش دارید اگر صرفا منحصر به کتاب‌های دبیرستان هست با تعریفی که من ازش توی ذهنم دارم متفاوته،بزرگ‌نمایی یعنی منی که نشستم این‌جا و درلحظه یه چیزی به ذهنم می‌رسه و بعد از ده‌دقیقه می‌بینم اگر اون چیزی که به ذهنم رسیده صرفا یه درخت بدون برگ باشه و مقدار زیادی شاخه حالا ام همون درخت با شاخه‌های زیادشه ولی تعداد زیادی برگ به هر شاخه‌ش وصل شده.حالا من نمی‌دونم شما به‌ش می‌گید از کاه کوه ساختن یا هر چیز دیگه
تو زندگیم با آدمای زیادی روبرو شدم چه بصورت واقعی و چه مجازی، با قاطعیت عرض می کنم اوّل خودم و بعد دیگران موجوداتی هستیم که یه رفتار رو از ملخ یاد گرفتیم و از قضا همین رفتار هم باعث شده خیلی از کارا رو نصفه و نیمه انجام بدیم. رفتاری که بهش اشاره شد چیزی نیست جز از این شاخه به اون شاخه پریدن!! هر روز یه شِقِ ( شما بخون تِز ) جدید :|
امروز زبان، فردا فتوشاپ، پس فردا اچ تی ام ال و به همین ترتیب برنامه نویسی و آشپزی و ورزش و هزار کوفت و زهرمار. دو تا مبحث
فکرها تا زمانی که تو پستوی ذهن ادمیزاد ازاین شاخه به اون شاخه می پرند اسمشون فکره! 
وقتی ثبت میشن انگار تازه اروم میگیرن. 
دیگه اسمشون فکر نیست. دیگه قراره بشن خاطره...
اینقدر ذهنم شلوغه که حس میکنم هیچی به اندازه این صفحه سفید اروش نمیکنه...
دوست ندارم فکر کنم تا از اون جمله های قشنگ ادبی بنویسم. دوست دارم فقط حرفای دلم رو اینجا بزنم . 
همین
وقتی‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام،به‌زمین‌آمد،احساس‌تنهایی‌میکرد،خداوند‌درخت‌خرمایی
‌را‌برای‌او‌فرستاد‌،تا‌با‌او‌انس‌بگیرد،وو‌قتی‌زمان‌وفات‌حضرت‌آدم‌فرا‌رسید،
به‌فرزند‌خود‌وصیت‌کرد‌،که‌شاخه‌ای‌از‌در‌خت‌خرما‌را‌گرفته‌ودو‌نصف‌کرده
وآنرا‌در‌کفن‌او‌بگذارد،واز‌آنوقت‌به‌بعد‌در‌بین‌انبیاء‌،بعدی‌سنت‌شدوبه‌آن‌عمل‌
میشد،ودر‌زمان‌جاهلیت‌،این‌سنت‌فراموش‌شده‌بود‌،که‌پیامبر‌اسلام‌آنرا‌ز
هر وقت عزیزی از دنیا می رود با خود می گویم مهربان تر باشم و روابط بین آدمها چه ریزه کاری هایی دارد.بی تفاوت نسبت به هم نباشیم.اما افسوس که چون آهن گداخته که از کوره بیرون بیاید به نسیمی فسرده می شویم و انسان قطعا فراموشکار است.
ما میوه های درختیم. اندک تعدادی به مصائب طوفان و باران و تگرگ کال از شاخه کنده می شوند.بیشتر میوه ها اما بیش از حد رسیده و به شاخه می مانند. خوش به حال آنان که گاه شیرینی و نوبرانگی چیده می شوند.
جرات راه رفتن توی تاریکی رو داشته باش ...
 
× به آسمون نگاه کردم چه قدر رنگش مبهم بود 
انگار رنگی نبود 
چراغ ها بودن 
خیابون ها بودن 
همه چیز بود و منم بودم 
فقط بودم 
بدون هیچ فکری 
خالی 
بودم 
بودم و نباید از بودنم می ترسیدم 
اون من بودم! 
 
× هر آااادمی هررر آدمیی یه نقطه ضعف عجیب و مهلک داره که می تونه کله پاش کنه. 
منم همینطور! 
ارغوان چارقدش رو سرش کرد، بلند شد سرش رو از میون پنجره نیمه باز برد بیرون، نیم تنه برهنه شو کش داد و تا کمر از پنجره آویزون شد و دست دراز کرد تا تنها اناری که تو بالاترین شاخه درخت مونده بود رو بچینه، نوک انگشتاش رسید به انار، ارغوان نگاهش به آسمون بود و میشنید که  پرنده ها بهش میگفتن میرن که تو پرو بمیرن، انار روی زمین افتاد و ترک خورد و رنگ قرمزش سنگ فرش رو پوشوند، چارقد ارغوان روی شاخه موند و ارغوان همراه پرنده ها می رفت که تو پرو بمیره.
چند راهی برق انواع مختلفی دارد که شامل چند راهی محافظ، چند راهی سه شاخه‌دار، چند راهی دو شاخه دار و چند راهی ساده است. بسیاری از افراد به اشتباه فکر می‌کنند چند راهی و محافظ برق هر دو یکی هستند. در حالی که یک محافظ به‌عنوان یک چند راهی برق به‌حساب می‌آید، اما یک چند راهی نمی‌تواند لزوما یک محافظ هم باشد. در واقع محافظ‌های برق یکی از انواع چند راهی به شمار می‌روند. بهتر است در همین ابتدای مطلب با تفاوت بین محافظ‌های برق و چند راهی دو شاخه د
پیامبر اکرم ص فرمودند: «این ماه را #شعبان نامیده‌اند، چرا که ارزاق مؤمنین در این ماه پخش می‌شود (: شعبه‌شعبه می شود، شاخه‌شاخه می‌شود) و نیز شاخه‌های خیرات در این ماه منتشر می‌شود. شاخه‌های خیرات عبارتند از نماز و روزه و زکات، امر به معروف و نهی از منکر، #نیکی کردن به والدین و فامیل و همسایگان، آشتی دادن بین خویشان، و کمک کردن به #فقرا . وقتی اولین روز شعبان رسید، خداوند فرمان می‌دهد درهای بهشت باز شود و درخت #طوبی شاخه‌هایش را به این دنی
اگر به من بگویی زشت، زیباتر نخواهی شد.
اگر مرا چاق و بدهیکل  بخوانی، لاغر و خوش اندام خوانده نمی شوی.
اگر مرا احمق صدا بزنی، زیرک و باهوش خطاب نمی شوی.
اگر به من بگویی بی سواد، مدرک تحصیلی ات بالا نمی رود.
به رابطه ی انتسابی برگ و درخت و شاخه نگاه کن.
هر برگی که از درختی بیفتد، دیگر متعلّق به آن نیست.
حتّی اگر شاخه باشی و ریشه و آوندت با آن یکی باشد،
وقتی از آن درخت جدا شدی دیگر به آن متصل نیستی. اگر می خواهی از ریشه ات محارست کنی؛
ظرفی نباش که هر م
 از اواسط مهر ماه تا اوایل آذر ماه فصل برداشت میوه تازه زرشک قرمز در شهر ستان های بیرجند و قاینات  است. زرشک تازه به سه صورت فروخته می شود:
 
فروش زرشک تازه با برگ و شاخه 
فروش زرشک تازه خوشه شده  (شاخه های و برگ ها در این شیوه جدا می شوند)
فروش زرشک تازه به صورت دان شده. 
 
قیمت روز هر دسته از دیگر گروه ها متمایز است. قیمت زرشک تازه با برگ و خوشه در مجموعه زرشک ابرام برا فروش عمده  ۱۵ هزار تومان است. قیمت فروش زرسک تازه خوشه شده ۲۰ هزار تومان و قیم
تغییر مسیر کار خوبی نیس؟؟؟
از این شاخه به اون شاخه پریدنه؟؟؟و عاقبت نداره؟؟؟
اما من حس میکنم یه گنجشکم که اره برقی گرفتن زیر درخت زیر پام !
نپرم نمیشه !!!نمیشه و هر چی تدبیر میکنم که بشه نمیشه !!!هر چی میگردم یه نقطه سفید ...یه شاخه امن تو این درخت پیدا کنم یه جای کارش میلنگه !!هر چند که خانه از پایبست ویران است !!!
و یه سری اره برقی گذاشتن زیر هر چی درخت تو این جنگله !!!
و این خیلی وحشتناکه که شاه پرنده طایفه داره داراییشو محاسبه میکنه که کوچ کنه یه جن
  گل رز.وقتی به یک دسته گل رز خیره می شوم،به طور اتفاقی یاد یکی از دوست هایم می افتم.فردی بود که با همه دوست هایم،متفاوت بود.اصلا آن،انسان نبود!فراتر از انسان؛مثل یک فرشته...آه...نمیدونم چگونه برایش توصیف خوبی برایش بکنم؟
  خیلی دلم میخواست اسم واقعی اش را بدانم.اما نشد.تنها اسمی که از بچه ها شنیده بودم،رزیتا بود.رزیتا...این اسم خیلی بهش می آمد.درست مثل خودش که به زیبایی رز سرخ بود.
  یادم می آمد که وقتی صبح به دبیرستان می رسیدم،رزیتا را می دیدم ک
آن تک‌ شاخه که بر تک درخت این دشت روییده را ببین. آرام آواز می‌خواند و نغمه‌هایش همراهِ نسیم به گوش رود می‌رسد. رود آرامش می‌گیرد و آن را بر پهنه آبی بیکران اقیانوس طنین‌انداز می‌کند. لایه‌ای از آب بر فراز آسمان اوج می‌گیرد و می‌بارد و می‌نشیند بر جان تک درختِ تک‌شاخه. دل‌درخت سبز و سبز‌تر می‌شود. برگ‌ها و سپس گل‌ها می‌شکفد و سمفونی رنگارنگی از روح درخت می‌روید. پروانه‌ها گرد درخت می‌رقصند و پرندگان هم‌آوا می‌شوند با آواز درخت.
خیلی پیچیده نیست؛ ساختن معجزه رو می‌گم.
به سادگی چند شاخه مریم و یه شاخه ارکیده‌ی بنفش می‌شه یه معجزه ساخت.
می‌شه یه آدم رو از عمق فکرهای تاریک و درهم گره خورده بیرون کشید و تمام افکارش رو عوض کرد.
هیچ معجزه ای بالاتر از این هست؟ اینکه حال یه آدمو عوض کنی رو می‌گم!
به نظر من که خیلی بزرگه
مثل همین امروز که پر از درد جسمی و روحی پشت میزم بین پرونده‌های بی رنگ و لعاب دفن شده بودم و دستای لرزون یه پیرمرد یه دسته‌ی بزرگ گل مریم با یه شاخه ارکید
گلی که این هفته از جاده خریده بود را خدا از مخمل دوخته بود، مخملِ سرخ، خودش گفت برایت از این گل خنگ ها خریدم ، خنگ در ادبیاتِ ما یعنی بامزه، گوگولی. مامان می‌گفت اسمش گلِ تاج خروسی است یا همچین چیزی اما به نظر من اسمش گلِ خنگِ مخملی است.کنارشان یک شاخه گل داوودی پلاسیده هم  بود، برش داشتم و گفتم این را برای که گرفتی؟ گفت: هیچ کس! گل‌فروش گفت فلان تومن کم است تا بقیه پول ت درست شود، به جایش یک شاخه از این ها بردار!
من هم گشتم پلاسیده ترینش را بردا
در طرح های شبکه ای مدل شعاعی عنوان مطلب در وسط صفحه و در داخل کادر قرار می گیرد و شاخه های اصلی نیز که از سایر نکات فرعی و مرتبط با هر شاخه متمایز شده است، در پیرامون عنوان مطلب و در جهت حرکت عقربه های ساعت واقع می شود.
این مدل بیشترین تأثیر را بر روی مغز دارد.
بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشۀ ماه فروریخته در
در راه جهنم بودم، در آغاز نا امیدی ها،گرفتار در تاریکی تکرارها و خسته از آزار دهنده ترین دروغ هابی هوا آمدی،بر قلب نا بینایم کوفتی، رخ محبوبت را نمایاندی و دوباره دلم را عاشق کردی.عاشق حال و هوای بهشتیانت، در مسیری که راهش را مدت ها پیش به روی خود بسته بودم.میدانم نرفته ای و همین گوشه کنار،منتظر برگشتن تمام وجودم هستی.  وجود بی مقداری که با آنهمه عظمت و اعتبار و بزرگی ات، مهربان تر و عاشق تر از همه ی عشق ها صدایش کرده ای و بی جوابت گذاشته.آمدی
Shirazart.blog.ir 
**رئالیسم اجتماعی : پدیده ای بین الملی و شاخه ای از هنر است که در آن محیط ،کار و مبارزات طبقات زحمتکش با روحیه هوادارانه توصیف و ستوده می شوند .در غرب ،این شاخه از هنر در سالهای ۳۹_ ۱۹۳۰ به ویژه در مکزیک و ایالات متحده آمریکا با گرایش به انتقاد از حکومت رونق گرفت .داوید آلفاروسیکه ایروس یکی از درخشانترین چهره های نقاشی دیواری بود و همراه با دیه گو ریورا و خوسه کلمنت اوروزکو در طی سالهای دهه ی ۱۹۳۰ اهمیتی بین المللی به مکتب نقاشی مکزی
خسته شدم از خودم و بلاتکیفی هام، از این شاخه به اون شاخه پریدن هام، از نامعلوم بودن آینده، پس من راه خودمو چجوری پیدا میکنم؟ چه غلطی باید بکنم توی این زندگی؟ 
امروز از دنده چپ پاشدم حالم از خودم، موهای بلندم، ارتباطاتم، سرچ کردن هام واسه بیوانفورماتیک، بی عرضگی و بیکاریم، بی پولیم، بی سوادیم، هیکل داغونم، از این اتاق، از این خونه، بهم میخوره. 
دلم میخواد خودمو بکشم به هیچ دردی نمیخورم.
این نوع طرح شبکه ای به دو شکل است:
الف: به صورت چارت سازمانی: در این مدل عنوان مطلب در بالای طرح شبکه ای، و شاخه های اصلی در پایین عنوان مطلب در اتصال به آن قرار می گیرد و مطالب فرعی هر شاخه نیز در پایین هر شاخه اصلی به ترتیب در زیر واقع می شود.
--
ب: به صورت آکولادی: در این شیوه عنوان مطلب در سمت راست صفحه قرار می گیرد و شاخه های اصلی از طریق یک آکولاد به آن متصل می گردد. مطالب فرعی نیز به همین صورت به مطالب اصلی متصل می گردد. 
کاش من پسر بودم...کاش پسر بودم و نشون میدادم چطور باید با یه دختر...با کسی که عاشقشی چجور رفتار کنی...براش شعر میگفتم...تو چشماش نگاه میکردم و مولانا میخوندم...دستشو بی ترس از هیچکس محکم میگرفتم...و بی توجه به آدما تو خیابون وایمیستادم جلوش یهو...موهاشو کنار میزدم و میگفتم تو چرا انقد نازی اخه؟از موهاش تعریف میکردم...از دستاش...از برق چشماش...از خط منحنی زیبای لبخندش...انقدر از زیباییاش میگفتم تا دیگه محتاج شنیدن تعریف و تمجید از هیچکس دیگه ای نباشه...
دیوان شمس را گذاشته بود توی دست هایم، زل زده بود به چشم هایم، با لبخند برایم از مولوی خوانده بود.سرم را انداخته بودم پایین، خواندش که تمام شده بود، لبخند هول هولکی تحویلش داده بودم، چند تا ده تومنی گذاشته بودم روی میز؛ دیوان را بغل زده بودم و پا تند کرده بودم.
تا خانه یک ریز غر زده بودم به جانم که مثلا چه می شد ؟ سرم را بلند میکردم؛ زل میزدم توی چشم هایش.لبخند میزدم.قشنگ به خواندنش گوش میدادم.من هم برایش میخواندم.حرف میزدم.تعریف و تمجید میکردم.
دروزرا گیاهی گوشتخوار با شاخک های منحصر به فرد است، این گل گوشت خوار کوچک متعلق به آفریقای جنوبی است. این گیاه دارای شاخک های حساس و قوی برای شکار طعمه بوده و از شاخه های لجز و چسبناک خود برای شکار حشرات استفاده می کند. پس از شکار طعمه، شاخه ها به سمت مرکز جمع می شوند و با ترشح غدد گوارشی هضم حشره برای گیاه میسر می شود. شاخه های رنگارنگ این گیاه تا 3.5 سانتی متر رشد می کنند. این گیاه گوشتخوار را می توان به عنوان گیاه خانگی نیز در نظر گرفت، چرا که ی
1398/01/01       01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
 آفتابی به سرم نیست
 از بهاران خبرم نیست
نفسم می گیرد
 که هوا هم اینجا زندانی ست
 هر چه با من اینجاست
 رنگ رخ باخته است
ارغوان
 این چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
 که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
 ب
انار بود، انار سرخِ خندان، کسی نمی‌دانست درونش چه خبرهاست، پر از دانه های کوچک و سفید و صورتیِ ترش یا دانه های درشتِ قرمزِ شیرین؟
پوسته اش که شکاف برداشت دیدمش، پوسته اش به این زودی ها شکاف بر نمی‌داشت و من از معدود آدم هایی بودم که می‌توانستم از کنار آن شکاف دانه های دلش را ببینم، هنوز هم نمی‌دانم خودش می‌خواست مرا تا پایِ آن شکاف بکشد یا خودم پیدایش کردم. 
رو کردم و آسمان و گفتم خدایا بسپاریدش به من! گفتند نمی‌توانی. گفتم بسپارید. گفتند
آش از غذاهای سنتی است که به دلیل سبک بودن در عین دارا بودن خاصیت سیر کنندگی، طرفداران زیادی در بین ایرانی ها دارد. پختن آش به نسبت سایر غذاهای ایرانی ساده تر است، اما زمان زیاد تری برای پخت آن لازم است تا به خوبی جا افتاده و خوشمزه شود.
آش رشتهآش گندمآش شله قلمکار آموزش درست کردن آش رشته برای 4 نفرمواد لازم برای تهیه آش رشتهحبوبات لازم
نخود ، لوبیا قرمزو لوبیا چیتی 40 گرم یا معادل 1/4 لیوانعدس ریز  50 گرمپیاز متوسط 3 عدد روغن به مقدار لازمزرد چوب
بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم 
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
 
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت خود خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
 
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
 
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فروریخته در آب 
ش
گویند مردی از پیش شتر مست بگریخت و به ضرورت،خویشتن را در چاهی انداخت و دست در دو شاخ (شاخه) زد که بر بالای آن روییده بود و پاهایش بر جایی قرار گرفت.
در این میان بهتر نگریست ؛ هر دوپای بر سر چهار مار بود که سر از سوراخ بیرون گذاشته بودند.نظر به  قعر چاه افکند اژدهایی سهمگین دید دهان گشوده و افتادن او را انتظار می کشید.به سر چاه توجه کرد،موشان سیاه و سپید بیخ آن شاخه ها را دایم و بی فتور(بی وقفه)  می بریدند.
نزدیک خود کندویی و قدری شهد یافت،کمی ا
سلام.
هوای صبح امروزِ تهران بی نهایت دلپذیر بود ، بارونی و با یه آسمون پاک. خیلی شیک و کارت پستالی :)
موقع برگشت از دانشگاه هم هوا به شدت بهاری شده بود ، یه ظهر دلپذیر آفتابی اما خنک :)
امروز رو برای خودم جشن گرفتم با خریدن ۲ شاخه مریم و یه شاخه رز
بازم میخوام از این جشنای ارزون برای خودم بگیرم.دلم کلی گلدون کوچیک و بزرگ می خواد
سلام.
هوای صبح امروزِ تهران بی نهایت دلپذیر بود ، بارونی و با یه آسمون پاک. خیلی شیک و کارت پستالی :)
موقع برگشت از دانشگاه هم هوا به شدت بهاری شده بود ، یه ظهر دلپذیر آفتابی اما خنک :)
امروز رو برای خودم جشن گرفتم با خریدن ۲ شاخه مریم و یه شاخه رز
بازم میخوام از این جشنای ارزون برای خودم بگیرم.دلم کلی گلدون کوچیک و بزرگ می خواد
 متن شعر زیبای شعر کوچه از فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ما
تمامِ راه
فکر اتصال اندیشه ی آب به آینه بودم.
صحبتِ تو
نشناختنِ سر از پا بود،
من فکرِ فردای هنوز نیامده بودم!
قرار بود لباس های زمستانی ام
دست های تو باشند؛
باران زد و باد ریخت بر سرم خاکِ حنجره ها را،
قرار عاشقانه ی آب و آینه را،
من بهم زده بودم!چقدر به سنگ ها اعتماد هست؟
آیا هست؟!
کِنار هم، من هفت - سنگ را چیده بودم!
 
/.///-/
حقوق کیفری (در تعریف گرایش رومی ژرمنی و پیروان مکتب حقوق نوشته) به دو شاخه حقوق کیفری عمومی و حقوق کیفری اختصاصی تقسیم می‌شود.

حقوق کیفری عمومی: بررسی مفهوم جرم، مجرم و مسوولیت کیفری و مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی
حقوق جزا اختصاصی:بررسی یکایک جرایم، عناصر اختصاصی تشکیل دهنده هر یک از جرایم و مجازات مربوطه.
ریشه های آفت زده را با تبر می زنند که درخت جان بگیرد. که شاخه های جوان تنومند شوند.  به باروری برسند و رشد کنند . خرافات آفت شاخه هاست، اگر به ریشه رسد،ریشه های درخت را می خشکاند.  جهل هم آفت است.  آفت درخت هزار ساله را می خشکاند. عمر انسا. که چیزی نیست.  
چه چیز دنیای تاریک را روشن می کند،  روشنی  بخش. دل چیست؟  بدون عشق زندگی رنگ می بازد.  و معنای زندگی در فاصله نیست.  فاصله از عمق و عمر عشق می کاهد.  عشقی که عمر آن  چند روزی باشد، بلاشک هوس می شود.
توی فصل پروازبازم دل شکستهپرنده نشستهنشسته همونجاهمونجا که بغضشتو روزای سرماهمیشه شکستهیه روز خزونییه مرغ شکاریزد و جفشو بردهمین شاخه بودشهمین شاخه ای کهکنارش ، شکستهغم و غصه هامونصداشون سکوتهبا چشمای بستهبازم میشه پر زدبازم میشه سر زدولی باز خیالیبه روزای رفتهبا یه ذهن خستهچرا هیچ عقابیسراغش نمیاداخه این پرنده دلش اونو میخوادیه جفت خیالی یه دنیای دیگهیه روز خزونیپرنده که رفته
چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع...چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوعسنگ پیشانی به خاک، ابر سر بر آسمانمثل این گنبد خَم شده، قامت رنگین کمانابر در حال سفر، آسمان غرق سکوتبر سر گلدسته ها، بال مرغان در قنوتکاسه ی شبنم به دست، لاله می گیرد وضوب
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد آفتاب دیدگانم سرد میشد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی در کنار قلب عاشق شعله میزد در شرار آتش دردی نهانی نغمه من ... همچو آوای نسیم پر شکسته عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
آش از غذاهای سنتی است که به دلیل سبک بودن در عین دارا بودن خاصیت سیر کنندگی، طرفداران زیادی در بین ایرانی ها دارد. پختن آش به نسبت سایر غذاهای ایرانی ساده تر است، اما زمان زیاد تری برای پخت آن لازم است تا به خوبی جا افتاده و خوشمزه شود.
آش رشتهآش گندمآش شله قلمکار آموزش درست کردن آش رشته برای 4 نفرمواد لازم برای تهیه آش رشتهحبوبات لازم
نخود ، لوبیا قرمزو لوبیا چیتی 40 گرم یا معادل 1/4 لیوانعدس ریز  50 گرمپیاز متوسط 3 عدد روغن به مقدار لازمزرد چوب
از روزهای رفتنت پاییزتر بودم
از شمس های دیگرت تبریزتر بودم
باران اگر آنسوی شیشه داشت می بارید
این سوی شیشه بی هوا من نیز، تر بودم
یک شب اگر دستت به تار موی من می خورد
از نغمه ی داوود شورانگیزتر بودم
شاید اگر یوسف به قلبم فرصتی می داد…
از تیغ چاقوی زلیخا تیزتر بودم
شاید تمام چشم ها را کور می کردم
شاید که از قوم مغول چنگیزتر بودم…
یک مزرعه اندوه در من مانده… حقم نیست
من با تو از هر دشت حاصلخیزتر بودم
رسم بزرگی را به جا هرگز نیاوردی!
از هر کس و نا
زنى را دیدم با پیراهنِ حریرِ رها شده در دستان باد و گیسوان بافته شده به درازاى یک عمر، که سیب هاى سرخ درخت آرزو را یکى یکى از شاخه هاى جوانى اش با غرور مى چید، تا از میانشان سیب جاودانگى را بیابد. هر سیبى که کم مى شد خوشه اى از گیسوانش سفید و قامتش اندکى کوتاه مى شد، به سیب آخر که رسید آن را بر بلندترین شاخه ى درخت یافت نه دیگر دستش به آن مى رسید، نه توانى برایش باقى مانده بود و  نه حتى عابرى به آن پیرزنِ موى سفید قامت خمیده نگاهى مى کرد، بى اختیا
روی ایوان نشسته بود. رو به درخت تنومند و پرشاخه ای که گویی ایوان را در جای خود نگه داشته است. اتاقک، خانه ی درختی ای را می مانست و ایوانی کنار آن، روی یکی از شاخه ها برافراشته. از نشیمن روی ایوان به درخت خیره شده بود. با این وجود، در عالم دیگری بود؛ «هستن من چیست؟ من کیستم؟...». 
نگاهش متوجه حس هایش شد. دیدن خود را دید که تصویری از درخت می گرفت. بعد، خودی را یافت که صدای وزش نسیم لابلای برگ های آویزان درخت و آواز پرنده ها را می شنید. بلند شد و پیش رفت
آخرین قیمت تیرآهن در بازار محصولات فولادی, قیمت تیرآهن در بازار محصولات فولادی با اندکی نوسان همراه شد. هر شاخه تیرآهن ۱۸ با مبلغ ۹۹۸ هزار تومان در بازار معامله می‌شود.

نوع و سایز
تولید کننده
شاخه
وزن
قیمت (تومان)

هر شاخه تیرآهن 12
ذوب آهن اصفهان
12 متری
122
730,000

هر شاخه تیرآهن 14
ذوب آهن اصفهان
12 متری
155
820,000

هر شاخه تیرآهن 16
ذوب آهن اصفهان
12 متری
195
870,000

هر شاخه تیرآهن 18
ذوب آهن اصفهان
12 متری
225
998,000

هر شاخه تیرآهن 20
ذوب آهن اصفهان
12 متری
276
1,445,000

برای تو می نویسم به تو که شعر در هوایت شکوفه می دهد تویی که به خاطراتم دستبرد زده ای و دستت به خلوتم دراز است هر چقدر هم نباشی منکر بودنت نیستم برای بوییدن زندگی من چند گلدان خالی مانده و شاخه هایی خشک ... هیچ شاخه ی خشکی جوانه نخواهد داد بلکه هیزم خواهد شد و آتش سرکش درونم را شعله ور می کند برای سوزاندن کسی گرفتن امیدش کافیست اینجا دیریست که آسمان ابری ست و بارانی نمی بارد دردی بدتر از این هست ? به یاد داشتن کسی که آینده ات را با خود برد
هرس می خوانم. عاشق روزمرگی ام. عاشق هیچ گره ای در داستان نبودن. نمیدانم هرس روزمرگی حساب می شود یا نه. ولی داستانش توی خرمشهر و هور و آبادان است. رسول را صدا می زنند ابوشروان. کسی به اسم پسر زنده اش صدایش نمی زند. دنبال زنش نوال است. زنی که جلوی چشمش، پسرش توی حمله به خرمشهر غرق خون شده بود. نوالی که می گوید هیچ مردی توی خیابانها دیگر نمی بینم. داشتم می گفتم. عاشق روزمرگی ام. روزمرگی های زویا پیرزاد توی کتاب چراغها را من خاموش میکنم. انقدر نامش را
گل سه شاخه فومی چراغ دار
گل پایه دار فومی سه شاخه چراغ دار 
مناسب هر نقطه از خونه و مغازه 
قابل شستشو زیبا 
در رنگهای مختلف 
و اندازه های مختلف 
با پایه و بدون پایه 
چراغ دار و بدون چراغ 
تک شاخه 
دو شاخه 
سه شاخه 
و هر تعداد شما عزیزان بخواین
اینجا ما به زیبایی شما عزیزان گلهاتون درست میکنیم 
سلیقه شما طرح ماست 
گل ماست 
عشق ماست 
اینکه شما چی بپسندید برای ما مهمه 
و عاشق این هستیم که مثل نمونه که برامون میفرستین براتون درست کنیم 
گلهای فوم
*
قرنیز در حاشیه پایین دیوارهای خانه بکار می رود . من رنگ شکلاتی ( طرح چوب ) رو برای خانه سفارش دادم . 
56 متر قرنیز برای خانه / هر قرنیز شاخه ای سه متر می باشد/ قیمت فعلی هر قرنیز 35 هزار تومان/ 
20 شاخه قرنیز سفارش داده شده برای خانه : مبلغ 700 هزار تومان 
تارخ سفارش قرنیز : 20 آبان ماه 1397
آناتومی و انسداد و تنگی و سندرم دزدی و شاخه های شریان ساب کلاوین چپ و راست کجاست
آناتومی و انسداد و تنگی و سندرم دزدی و شاخه های شریان ساب کلاوین چپ و راست کجاست در سایت جسارت
شریان ساب کلاوین ,شریان ساب کلاوین چپ,آناتومی شریان ساب کلاوین,شاخه های شریان ساب کلاوین,تنگی شریان ساب کلاوین,انسداد شریان ساب کلاوین,محل شریان ساب کلاوین
توضیحاتی در مورد شریان ساب کلاوین
شریان ساب کلاوین یکی از شاخه های اصلی شریان آئورت است که در سمت چپ مستقیماً از
امروز صبح بیدار شدیم و دیدیم داره برف میآد:( پدرشوهر و مادرشوهرم بندگان خدا دیشب کلی بیدار مونده بودند و تو باغ آتیش درست کرده بودند که دود کمک کنه درخت‌ها را سرما نزنه. صبح بلندشدیم، من و شوهر هم رفتیم کمک. دقیق سه ساعت تموم داشتیم با چوب شاخه ها را تکون میدادیم و برف‌هاش را پایین میکردیم، پدرشوهر هم تو بشکه لاستیک و‌ هیزم آتیش میزد یعنی همه مون یخ زده بودیم اساسی، خیلی سخت بود. اما خب آدم دلش هم نمی اومد که بیاد تو خونه، من با خودم فکر میک
تمرکز چیست ؟
تمرکز کردن یعنی اینکه فرد بتواند توجه و اراده‌‌اش را همسو کند و کنترلِ توجه خود را در اختیار داشته باشد. تمرکز یعنی تواناییِ متمرکز کردن ذهن بر روی یک موضوع، شیء یا فکر و بیرون راندن تمام افکار، ایده‌ها، احساسات و هیجان‌های نامربوط از ذهن. تمرکز یعنی به‌جایِ از این شاخه به آن شاخه پریدن و از دست دادن توجه، زمان و انرژی، در هر زمان تنها یک کار انجام بدهیم.
ادامه مطلب
چشم‌هایم را باز می‌کنم ، صدای جیک جیک گنجشک‌ها از  شاخه‌ی انار کنار پنجره به گوش می‌رسد، پرده‌ی سفید پنجره با نوازش‌های باد به کناری رفته و نور سپید صبحگاهی اتاق را تسخیر کرده است، کش و قوسی به تنم داده و رو به پنجره می‌چرخم ، بوی بهارنارنج کنارِ در تا طبقه‌ی دوم خانه صعود کرده است، صدای موسیقی ملایم شاخه‌ها و جیک‌جیک گنجشک‌های دیوانه‌ی روی شاخه صبحم را روشن‌تر می‌کند ... 
همین ! همین چند خط بالا تنها تصویریست که مدت‌هاست در ذهنم رژ
خوابیده ام زیر درخت انگور حیاط. از زیر شاخه های سبز و تازه روییده اش نور بی جان ماه و ستاره ها به پایین میریزد و نسیم خنکی خودش را به پشت پلک هایم میمالد. به این فکر میکنم که از همه چیز دور شده ام، گم شده ام. انزوایی خودخواسته. عزیز دلم، به این فکر میکنم که اگر این ستاره ها، اگر شاخه های جوان و ظریف درختان و اگر پلک های خسته من باخبر بشوند که تو را هم از دست خواهم داد خاموش خواهند شد، خواهند مرد...
اگر بیایی، ذره ذره خاک زیر پایت را سرمه چشمانم میکن
رمان گندم
دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم
داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …
خلاصه رمان گندم
زمان انجام هرسبطور کلی زمان مطلوب برای هرس به دسته نوع گیاهی و انگیزه از انجام هرس وابسته است . اکثر فضای سبز در فصل‌زمستان هرس میگردند که به این فعالیت هرس زمستانه ( هرس رکود ) گویند . البته در بعضی مواقع انجام هرس تابستانه ( هرس سبز ) نیز دارای منفعت است . غالباً هرس در طبیعت خزان دار انجام یافته و این کار برای فضای سبز میوه همیشه سبز کمتر مورد به کارگیری قرار می‌گیرد . بنابراین انجام هرس در فصول فصل زمستان و فصل‌تابستان است یا همان دقیق‌تر د
قسمت پایانی
اینکه به طرفش برگردم گفتم
_ س . . . . سلام . . .
_ چرا صدات میلرزه ؟ چرا بر نمی گردی ! نکنه یکی از پاهای تو هم قطع شده که نمیتونی این کار رو بکنی ؟
یا اینکه نکنه اونقدر از چشات افتادم که حتی نمی خوای نگام کنی ! . . .
این حرفها مثل پتک روی سرم فرود می آمدند . طوری که به زور خودم را سر پا نگه داشته
بودم .
حرفهایش که تمام شد . مدتی به سکوت گذشت و من هنوز پشت به او داشتم .
تا وقتی که از چلق و چلق عصایش فهمیدم که دارد میرود .
آرام به طرفش برگشتم و او را دید
می دونی، نمی خواستم چیزی بنویسم، هنوز هم نمی خوام...
ولی امان از این ارتباط یک طرفه :)
از این که من می نویسد تا شاید تویی یک موقعی بیاید و شاید بخواندش!
و شاید جوابی هم بدهد.
جوابی که جوابش داستان تازه ای است...
می خوام یه جوری بگم که فقط خودت بخونیش، فقط خودت بدونی چی دارم میگم! نمی دونم موفق میشم یا نه!
اینا برای تو اتفاق افتاده؟! تو؟؟؟ همونی که من می شناسم؟ همونی که رفیق و پایه ی هر چی غم و شادی بود؟
یعنی با من هم؟! با منی که بی ریاترینه خودم بودم، ر
۱. شهر داره پر میشه از جونور های هالووینی...از مترسک و اسکلت و کدو تنبلای بزرگگگ....
۲. سه روز تعطیله...نصف روز برم خرید...موزه....پارک...انشالله...
۳. انتظار گاهی کشنده نیست اما ازار دهنده است...امروز زخمش بی درده اما فردای دور دردناکه و چرکی....
۴. صدای این خواننده جدید که اسمش هنگامه برچی هست رو میشنوم و یه جایی انتهای قلبم میلرزه....
۵. موهامو شاخه شاخه میکنم و میریزم توی سطل اشغالی که کنارمه...و چه قدر این کار لذت بخشه....
۶. بعد از مدت ها IP کسایی که میان و
قیمت تیرآهن در بازار امروز 7 اردیبهشت ماه 1398

نوع و سایز
تولید کننده
شاخه
وزن
قیمت (تومان)
تغییر

هر شاخه تیرآهن 12
ذوب آهن
12 متری
122
700,000
(0.00%)0

هر شاخه تیرآهن 14
ذوب آهن
12 متری
155
820,000
(0.49%-)0

هر شاخه تیرآهن 16
ذوب آهن
12 متری
195
838,000
(0.83%-)0

هر شاخه تیرآهن 18
ذوب آهن
12 متری
225
990,000
(0.50%-)0

هر شاخه تیرآهن 20
ذوب آهن
12 متری
276
1,357,000
(1.45%-)0

هر شاخه تیرآهن 22
ذوب آهن
12 متری
315
1,450,000
(0.68%-)0

هر شاخه تیرآهن 24
ذوب آهن
12 متری
369
1,660,000
(0.00%)0

هر شاخه تیرآهن 27
ذوب آهن
12 متری
434
1,858,
با سلام و عرض ادب . 
امروز رفته بودم برای جمع کردن توت تا بعدا خشک بکنم اونا رو . توت خشک با چایی خیلی می چسبه  . 
متاسفانه صحنه ای دیدم که خیلی ناراحتم کرد . چند تا موجود ( دلم نمی خواد بهشون بگم انسان)  برای خوردن چند تا توت بیشتر با شاخه مادر مرده کاری کرده بودن که گونه ی ما رو مقابل حیوانات شرمنده می کرد  . 
اونجا بود که فهمیدم افت ، ما انسان ها هستیم و ملخ ادامون رو در میاره . 

عکس : پارک خورشید شهر مشهد 
اخیراً یک سخنرانی خوب از آقای دکتر حسن عباسی گوش می‌کردم که درباره چگونگی شکل‌گیری و رشد درخت فلسفه بود. درختی که رنه دکارت می‌گوید ریشه‌اش متافیزیک، تنه‌اش فیزیک و شاخه‌های آن را دانش‌ها تشکیل داده‌اند و هایدگر اعتقاد دارد این درخت در زمینی به اسم وجود ریشه دارد.
زمانی تعمق دانشمندان روی ریشه‌های این درخت بود و کم‌کم به تنه‌ی آن معطوف شد، پس از آن هر کدام از اندیشمندان زیر یکی از شاخه‌های این درخت ایستادند. هنرمندان نیز به برگهای
مدت زیادی بود که چایی رو با گل محمدی و هل دم میکردم و سرانه ماهانه مصرف نبات رو به 60 شاخه رسونده بودم!
هنوزم همونجوری چایی رو فقط با گل محمدی و هل دم میکنم، اما سرانه مصرف نبات رسیده به صفر :(
همیشه دوتا لیوان چایی میریختم! دو تا لیوان با یه قندون که پر از نقل با طعم گلابه. 
میشستم کنار هال و نیم ساعتی با خودم خصوصی صحبت میکردم.
خیلی وقت بود که با خودم دونفره خلوت نکرده بودم که امروز دوباره، چای با گل محمدی و هل دم کردم و دولیوان ریختم و با دوتا نبا
خب.............
چی بگم؟؟؟
اول اینکه دوباره عین الاغ!!!از کل برنامه هام عقب افتادم.دیروز مراسم روز معلم بود.بنده به طور رسمی دعوت بودم و نهایتا دیدم همه ارازل و اوباش حضور دارن.به خاطر یه تیکه ناهار مفت همههههههههههههههه با هر گدایی بود خودشون رو جا کرده بودن....
بهمون یه شاخه گل دادن و خنجری هم برام 3 تا آورد که دوتاشو برداشتم و با سه شاخه رز رفتم خونه!جوج رو هم بردم برای بابا.
با خنجری رفتیم فیشر دیروز ...اونجوری که مهدیس خانم بهبه و چه چه کرده بود خوب ن
شاخه های عکاسیشاخه های عکاسی
در این نوشته قصد داریم به معرفی شاخه های عکاسی بپردازیم. دنیای امروزما با عکاسی عجین شده است. بنرهای تبلیغاتی، علائم خیابانی، تبلیغات مجله، حتی صفحه تلفن های هوشمند ما، همه شامل عکس است. عکاسی حرفه ای جزء لاینفک برخی از صنایع است. البته بسیاری از مشاغل در صنایع مختلف وجود دارند که به طور مستقیم به عکاسی مربوط نمی شوند تا نیاز به عکاسی حرفه ای داشته باشند. عکاسی واقعاً پویا و متنوع است؛ هم موضوعات مختلفی برای عکا
میفرستم به تو پیغام پس از هر پیغام!پاسخت مثل نجات پسری از اعدام !
مثل یک‌ طفل زمین خورده‌ء بازی بودم!قبل تو خسته و با عشق موازی بودم!
مثل سیگار خطرناک ترینت بودم!خودکشی بودم و هولناک ترینت بودم!
مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"
مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!
نکند موی مرا دست کسی شانه کند؟خاطره جان مرا خسته و دیوانه کند؟
نکند جان مرا باد به یغما ببرد؟نکند بوی تو را باد به هر جا ب
▪️در پباده سازی درخت بونسای مدام سعی در آن است که اثری از آسیب وبرش شاخه به روی تنه بونسای نباشد چون چشم انداز پلیدی به تنه درخت می‌دهد ونشان می‌دهد که‌این درخت ویرایش شده وطبیعی نیست هنرمند بونسای عملکرد می نماید درخت کوتوله ای را طراح بکند که آدرس از دست کار در آن نباشد وتمام تکنیک از نگاه بینده نهفته باشد , برای ساخت و پباده سازی بونسای بونسایکار بدون چاره به هرس وبرش شاخه ها است به دلیل آنکه به کار گیری از تکنیک های بونسای که به دست آور
دانلود کتاب الکترونیک پایه شاخه کاردانش   در این کتاب بصورت کامل با الکترونیک پایه آشنا میشوید الکترونیک دانش مطالعه عبور جریان الکتریکی از مواد مختلف ، مانند نیمه‌ رساناها ، مقاومت‌ها ، القاگرها و خازن‌ها و آثار …
ادامه مطلب
حقوق کیفری یا حقوق جزا یا حقوق جنایی شاخه‌ای ازحقوق عمومی است که به بررسی حمایت‌های دولت از حقوق افراد و ارزش‌های جامعه می‌پردازد.
اساساً قوانین جزایی آفریننده حقوق برای افراد جامعه نیست؛ بلکه
تنها افراد را مجبور به رعایت حقوق و ارزش‌ها می‌کند. به همین دلیل است که
حقوق جزا را، «حقوق ارزشها» نیز نامیده‌اند. مشخصه بارز حقوق جزا (کیفری)،
ضمانت اجرای شدید آن است. این مجازات و کیفر است که حقوق جزا را به رشته‌ای
سرکوبگر، در مقابل سایر گرای
لوستر ۶ شاخه دوبل ریختگی از جنس برنز می باشد که آبکاری آن طلایی فورتیک و کار شرکت پرتو تهران می باشد.
لوستر ۶ شاخه دوبل ریختگی ۱۰ سال ضمانت آبکاری دارد و همچنین ۱۸ ماه خدمات پس از فروش دارا می باشد.
در ساخت لوستر ۶ شاخه دوبل ریختگی از کریستال های درجه یک استفاده شده است و دارای طراحی مدرن می باشد.
شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر از طریق صفحه تماس با ما شماره و آدرس ما را داشته باشید.
مطالب مرتبط:
آبکاری/www.galleryparto.com
من می‌دانستم که عوض شده‌ام. می‌دانستم که تغییراتی در من ایجاد شده که مرا تبدیل به انسانی جدید کرده‌است. و می‌دانستم که این تغییرات پایانی‌ام نیست. هر روز با مواجهه با هر مسئله‌ی کوچک و بزرگی، کارایی مغزم را می‌سنجیدم و خودم را در شرایط گوناگون امتحان می‌کردم.من عوض شده بودم و از این بابت خوشحال بودم. کنترل زندگی‌ام را در دست داشتم و در حال ساخت دنیایی مطابق میلم بودم. معرکه بود.
با هری روی کابینت پشت پنجره نشسته بودیم. اسمون ابی تمیز بود و ابرهای سفید با سرعت از راست به چپ حرکت میکردن. گرده‌های سفید لای برگ‌های پهن گردو می‌پیچیدن. پرنده‌ای می‌خوند و صداش از بین شاخه‌های کاج رو‌به‌رو میومد. مورچه‌ها روی شاخه ها راه میرفتن. نور، برگ‌ها رو روشن و تیره می‌کرد. بدن نرم هری در تماس با بازوم بود و هر حرکت ماهیچه‌اش رو حس میکردم. بلند شد و در حالی که دست‌هاش رو روی پام گذاشته بود، شروع کرد به بو کردن صورتم. بعد توی چشما
امروز زنگ زدم به مدیر ساختمان‌مون تا برای اجاره‌ نامه‌ی جدید ازش تخفیف بگیرم اما نهایتا موفق نشدم. نیم ساعتی با طرف کلنجار رفتم و هر چه در چنته داشتم رو کردم اما نتوانستم که قانعش کنم تا کمی بیشتر به ما تخفیف بدهد. پر از حس بد بودم. تلاش مذبوحانه‌ای که کرده بودم و بعد هم وسط صحبت‌هام این و آن را مثال زده بودم که پس چرا به فلانی تخفیف دادید و این کار بشتر حالم را بد کرده بود. انگار تمام مدت داشتم ادای کسانی را در میاوردم که دور و برم زندگی میکن
قسمت های زیادی را از دست داده ام. مخصوصا دلم برای آن قسمتی تنگ می شود که خیلی مهربان بودم و برای هرچیز کوچکی خیلی تشکر می کردم. واکنش هایم خیلی محدود شده اند. همیشه یا دهانم باز است یا تهش خنده تک لحظه ای میکنم و دوباره سریع همه چیز بر می گردد سر جای خودش. برای تیتراژ فیلم ها و خنکی یک ثانیه ایِ بین بیرون آمدن از حمام و لباس پوشیدن احترام زیادی قائلم. دارم سعی میکنم زخم های گذشته را با غلتیدن روی فرش ها تسکین بدهم. گل های روی فرش این کار را برایم م
دوازده، سیزده ساله بودم، دنیا را نمی‌شناختم. کی دنیا را می‌شناسد؟ این توده‌ی بی‌شکل مدام در حال تغییر را که دور خودش می‌پیچد و از یک تاریکی می‌رود به طرف دیگر. در این فاصله، ما بیش و کم رؤیا می‌بافیم، فکر می‌کنیم می‌شود سرشت انسان را عوض کرد، آن مایه‌ی حیرت‌انگیز از حیوانیت در خود و دیگران را. ما نسلی بودیم آرمان‌خواه. به رستگاری اعتقاد داشتیم. هیچ تاسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت می‌کنم. تا این درجه وابست
روز به روز حالم بهتر میشه و وقتی دارم کار میکنم، به شدت امید دارم.
تمام زندگیم دنبال هدف بودم، از بیهوده بودن بیزار بودم و مدتها افسرده بودم و داشتم فرسوده میشدم... حالا اما هر روز مطمئن تر میشم که چیزی رو که میخواستم پیدا کردم بالأخره.
هر لحظه کار کردن برام شده لذت، امید، انگیزه، اشتیاق، علاقه...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)